English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3484 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping U نقشه برداری کردن
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
surveys U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
land surveying U نقشه برداری
mapping U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
field survey U نقشه برداری زمینی
ground survey U نقشه برداری زمینی
survey control U کنترل نقشه برداری
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
survey U نقشه برداری زمینی
survey land U نقشه برداری زمین
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
surveys U نقشه برداری زمینی
surveying instrument U الات نقشه برداری
stencil plate U الگوی نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
surveying error U خطای نقشه برداری
surveying U مساحی نقشه برداری
surveying U نقشه برداری ممیزی
surveyed U نقشه برداری زمینی
leveling staff U ژالون نقشه برداری
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
tacheometer U دوربین نقشه برداری
chain survey U نقشه برداری زنجیری
aerial survey U نقشه برداری هوایی
flying levels U خط تراز نقشه برداری
hydrography U تهیه نقشه دریایی
topography U تهیه نقشه از عوارض
area projection U تهیه نقشه از منطقه
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
relief U نقشه برداری عوارض زمین
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
back sight U دید عقب در نقشه برداری
sight front U دید جلو در نقشه برداری
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
photogrammetric map U تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
photogrammetry U فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
aerocartograph U وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
index map U نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
setting out U پیاده کردن نقشه
scheme U نقشه طرح کردن
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
reductions U کوچک کردن نقشه
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
schemes U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
map orientation U توجیه کردن نقشه
reduction U کوچک کردن نقشه
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
map reading U نقشه خوانی کردن
schemed U نقشه طرح کردن
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
design U نقشه
charted U نقشه
planners U نقشه کش
planner U نقشه کش
planless U بی نقشه
plotless U بی نقشه
designs U نقشه
charts U نقشه
map maker U نقشه کش
plat U نقشه
charting U نقشه
projects U نقشه
plan U نقشه
designers U نقشه کش
plot U نقشه
draughtsman U نقشه کش
designer U نقشه کش
map U نقشه
draftsman U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
plan U نقشه کف
mounted map U نقشه
cartograph U نقشه
drawing U نقشه
drawings U نقشه
project U نقشه
projected U نقشه
chart U نقشه
plotted U نقشه
plans U نقشه کف
draftsmen U نقشه کش
plans U نقشه
plan view U نقشه کف
plots U نقشه
maps U نقشه
tracer U نقشه کش
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com